قرارمون تو آسمون | ||
نمیدانم ارمیا را میشناسی یا نه ....؟ حس و حالش را درک کرده ای یا نه ....؟ اصلا ارمیا را خوانده ای یا نه ....؟
و اما من ، ارمیا را چند باره خوانده ام ... حال امروزم ، حال ارمیای دیروز است بیان درد .... عاداتمان یکی است
" و من امروز چه نزدیکم به تو .... ارمیا "
تمام حرفمان هم این است که : - « رب اشرح لی صدری » خدایا سینه ام را بشکاف . آی خدا ، سینه ام را آنقدر گشاد کن که همه چیز توش جا شود ! با مته بشکافش ! کارم را هم هرجوری خودت می خواهی آسان کن ، سخت کن . حرفم را بفهمند ، نفهمند . تو زبانم عقده باشد ،نباشد اینهادیگر مهم نیست.«ویسر لی امری » و« یفقهو قولی » اش و «واحلل عقده من لسانی » اش مال خود موسی ! نخواستیم !
ارمیا را که شناختی ، حال مرا خواهی شناخت ...... [ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/11/30 ] [ 10:28 صبح ] [ مهربون تر از خورشید ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |